مهرادم ، عشقممهرادم ، عشقم، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

ماهدونه ی مامان و باباش

جوجه مامان

سلام جوجه مامانی ، ماه مامانی راستش همش پیش خودم میگم چرا از الان برات وبلاگ درست کردم حالا که نه به باره نه به داره! بعد میرم و وبلاگای نی نی های دیگه رو میخونم که الان یا تو دل ماماناشونن یا به دنیا اومدن دلم ضعف میره! همش دوست دارم که نی نی منم توی دلم باشه.   راستش مامانی بدجوری هوایی شده!دلش نی نی میخواد اما از یه طرف درس داره.آخه رشته مامانی هم خیلی سخته همش عملیه.بابایی بهم میگه 5 ترم بهت مرخصی زایمان میدن!اگه دوست داری نی نی دار شیم! به نظرم باباییتم از من بیشتر مشتاق اومدن شماست!همش میگه مرخصی میدن،نگران نباش،5 ترم مرخصی داری،مامان بزرگ کمک میکنه و.... از این حرفا.   که با این حرفاش مامانی رو هوایی...
12 آبان 1392

ماهدونه ی ما

سلام مامانی عزیز دلم راستش خیلی دلم میخواست برات یادگاری داشته باشم اما خب همش میگفتم حالا زوده....   آخه مامانی تازه ارشد قبول شده و میخواد درس بخونه و گذاشته وقتی شما رو به دنیا بیاره که درسش تموم بشه و با آرامش و حواس جمع فقط و فقط به شما برسه.   ولی خب اینم بگم که عاشق لحظه ای هستم که خدا شما رو توی دلم بذاره و برای رسیدن اون لحظه ثانیه شماری میکنم. د ر هر حال میام اینجا و برات خاطره مینویسم.خدا رو چه دیدی شایدم قراره زودتر بیای توی دلم و خودم خبر ندارم!!!   حتی اگه اینجوری باشه خوشحال تر میشم و خدا روشکر میکنم که خودش زودتر خواست و ماه کوچولومو بهم هدیه داد. از الان دوستت دا...
12 آبان 1392
1